امام مهدى(ع) و دنياى استكبار
امام مهدى(ع) و دنياى استكبار
امام باقر، عليهالسلام، در اين زمينه مىفرمايد:
... و اما شبهه من جده المصطفى، صلىاللهعليهوآله، فخروجه بالسيف و قتله اعداء رسوله، صلىالله عليهوآله، و الجبارين و الطواغيت و انه ينصر بالسيف و الرعب و انه لا ترد له راية. (2)
امام مهدى(ع) از اين جهتبا جدش محمد مصطفى، صلىاللهعليهوآله، شباهت دارد كه با شمشير قيام مىكند و دشمنان خدا و رسولش و زورگويان و طاغوتيان را به قتل مىرساند و با شمشير و ايجاد رعب و وحشت نصرت مىيابد و يارى مىشود و هيچ يك از پرچمهايش شكستخورده بر نخواهد گشت.
همچنين امام صادق، عليهالسلام، در پاسخ ابو خديجه كه از ايشان درمورد حضرت قائم سؤال كرده بود، فرمودند: كلنا قائم بامر الله واحد بعد احد حتى يجىء صاحب السيف فاذا جاء صاحب السيف جاء بامر غير الذى كان. (3)
همه ما يكى پس از ديگرى قائم به امر خدا هستيم تا زمانى كه صاحب شمشير بيايد. پس آنگاه كه صاحب شمشير آمد برنامه و دستورى غير از آنچه بوده به اجرا درمىآورد. گويا مراد حضرت از اين عبارت آن باشد كه پدرانش مامور به تقيه و مدارا بودند و او مامور به جهاد و براندازى ظلم و زور.
دهها حديث ديگر از اين قبيل وجود دارد كه همگى بيانگر قيام حضرت مهدى و رويارويى او با دشمنانش به وسيله شمشير و سلاح جنگى پيامبر اكرم و امير مؤمنان است.
شكى نيست كه حضرتش هيچ گونه استفادهاى از وسائل و نيروهاى تاخت و تاز فعلى دنيا نخواهد كرد. با توجه به قيام عدل مآبانه اسلامى و انسانى آن بزرگوار به منظور برچيدن بساط ظلم و ستم و برقرارى عدل و داد از يك سو و ظالمانه بودن استفاده از هر نوع سلاحهاى جنگى فعلى از سوى ديگر معقول و قابل قبول نيست كه حضرتش از سلاحهاى جنگى - غير شمشير و نيزه - اين چنينى استفاده نمايد و قطره خونى را بنا حق بريزد يا ظالمانه بهجان و مال مردم آسيب رساند.
آرى به شرحى كه برخوردهاى جنگى پيامبر و امير مؤمنان و درگيريهاى آن دو بزرگوار را با كفار و مشركين و يهود و نصارى و منافقين - در رابطه با نشر و گسترش اسلام - در مصادر تاريخى و حديثسنى و شيعه ملاحظه مىكنيم، حضرت مهدى موعود، روحىلهالفداء، هم عينا براى ادامه خط و رسم آن دو بزرگوار بدون هيچگونه اقدام ظالمانهاى به گسترش اسلام و برقرارى عدل و داد جهانى مىپردازد و حديث:
يملا الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا. و ديگر احاديث و پيشگوييهاى پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، و پيامبران پيشين و ائمه اطهار، عليهمالسلام، را تحقق مىبخشد.
اكنون اين سؤال مطرح است كه: چگونه حضرت مهدى با شمشير و نيزه در مقابل آن همه سلاحهاى جنگى و هواپيماهاى بمبافكن و موشكانداز و نيروهاى آتشزا و مخرب و وسائل نقليه زمينى، هوايى، و دريايى مىتواند استقامت كند و جمعيتها و گروههاى منحرف و بيراههرو و ضد اسلام را به اسلام و قرآن گرايش دهد و در صورت تمرد و تخلف آنها از پذيرش اسلام به كار آنها خاتمه دهد؟
در پاسخ اين سؤال بايد گفت كه: اگر بخواهيم از بعد معجزه و استفاده از نيروى معنوى و يارى الهى وارد شويم، مىتوانيم بگوييم: همانطورى كه به شرح مندرج در آيات قرآنى، خداوند با يك قطعه چوب (عصا) حضرت موسى و هارون را بدون همكارى بنىاسرائيل و يارى آنها بر فرعون و دارودسته و نيروى يك ميليون و ششصد هزار نفرى او مسلط و پيروز كرد. (4)
چنانكه مىدانيد بعد از آنكه فرعون هشتاد نفر از نيروهاى ساحر و جادوگر خود را احضار كرد و آنها در مقابل حضرت موسى با گستردن طناب و چوب و ديگر چيزها صحنه جست و خيزى در شكل مارها و ديگر حيوانات وحشتزا را به نمايش درآوردند; حضرت موسى به امر الهى عصاى خود را بر زمين زد و فورا عصا به شكل اژدهاى عظيمى به حركت درآمد و تمام وسائل و مايههاى جادويى جادوگران را بلعيد، آن چنانكه آنها به شگفت آمده و وحشت زده شدند و همه در مقابل حضرت موسى تسليم شدند و به سجده افتادند و گفتند ما به خداى موسى و هارون ايمان آورديم و معتقد به خداى راستين حضرت موسى شدند و در پاسخ فرعون كه آنها تهديد به قطع دست و پا و به دارآويختن نموده بود، گفتند: مهم (5) نيست هر كارى مىخواهى بكن، ما گناهانى كردهايم كه مىخواهيم با ايمان به خدا و تسليم در مقابل پيغمبرش ما را ببخشد و بيامرزد.
و نيز حضرت موسى به امر الهى عصا را بر آب رود نيل زد و آبهاى آن مثل كوه روى هم انباشته شد و دوازده جاده خشك به وجود آمد، پس حضرت موسى با دوازده فرقه بنىاسرائيل وارد جادههاى خشك شدند و فرعون هم به همراه لشكرش در تعقيب موسى وارد جادههاى خشك رود نيل شد و بالاخره پس از آنكه آخرين نفر از بنىاسرائيل از دريا خارج شد و پا بيرون نهاد آخرين نفر از نيروها و دنبالهروان فرعون وارد دريا شد، آنگاه خداوند با موجى لحظهاى دريا را پر از آب و فرعون - همان خداى دروغين را - با انبوه زر و زيورهاى وزنهدار آويخته بهخود و سلاحهاى سنگين و همراهانش همه را غرق كرد و جثه فرعون را مثل پر كاه روى آب قرار داد كه كافر و مؤمن همه به حيرت درآمدند. در حالى كه موسى و هارون و تعداد ششصد هزار نفر بنىاسرائيل همه نجات يافتند و بنىاسرائيل وارث و مالك تشكيلات فرعون و سرزمين مصر شدند. (6)
بهفرموده امام رضا، عليهالسلام، حضرت مهدى، عليهالسلام، عصاى موسى و انگشتر سليمان را در دست دارد; و طبعا همانند موسى از عصا (7) و همانند سليمان از انگشتر استفاده معجزهآسا خواهد كرد.
بدين ترتيب براى خداوند خيلى سهل و آسان است كه حجتش امام زمان، عليهالسلام، را بر دنياى كفر و استعمار و زور و قلدرى مسلط و پيروز فرمايد. آن چنانكه دنياى كفر و ايمان به حيرت درآيد و اسلام راستين هر چه سريعتر و گستردهتر در سراسر جهان به نمايش درآيد و بساط ظلم و كفر برچيده شود.
اكنون اگر با گذشتبيش از سه هزار سال از تاريخ ماجراى برچيده شدن بساط خدايى خيالى و دروغين فرعون بهوسيله حضرت موسى تجسم ذهنى جزئيات قضيه و به وقوع پيوستن آن براى ما مشكل استبه سراغ ماجراى از هم پاشيده شدن دستگاه وسيعترين حكومت جهانى، يعنى شوروى - آنهم بدون جنگ و خونريزى - مىرويم.
آرى، اين شوروى بود كه با تشكل و بههم پيوستگى زورمندانه پانزده كشور از كشورهاى آسيايى و اروپايى كه جمعا بالغ بر دويست و سى و پنج ميليون و هفتصد هزار نفر جمعيت آن بود، به اضافه جمعيتهاى تعدادى جمهوريهاى خودمختار و چند منطقه ملى و گسترش يافتن آن به وسعتسه برابر آمريكا و همانند قارهاى در مقابل قارههاى آسيا و آفريقا و اروپا با انواع قدرتهاى نظامى و سلاحهاى جنگى فعلى و درآمدهاى مالى، مخازن گسترده نفت، توليدات وسيع مواد معدنى، كشاورزى، مواد غذايى، صنايع فلزكارى، كشتىسازى، اسلحهسازى، دامپرورى، و ديگر چيزهاى سرنوشتساز يكى از دو حكومت فوق قدرت جهانى تلقى و قلمداد شده و با جمعيتى بالغ بر740414000 نفر بر اساس برآورد سال 1969 ميلادى توسط سازمان ملل متحد يكى از دو قدرت بزرگ (8) جهان بود.
اما بر اثر بيراههرويهاى مختلف نظام حكومتى شوروى و كوبيدن راه و رسم انسانى و نارسائيهاى قانونى و ندانمكارى و قلدرى مسؤولان درجه بالا و سرنوشتساز و آن فشار اقتصادى و از همه بدتر و زيانبخشتر فاصلهاندازى بين دين و مردم ديديم كه ناگهان از هم پاشيده شد و سقوط كرد.
اين گونه قضايا كه در گذشته بهطور فراوان به وقوع پيوسته و دنياى كنونى هم در گوشه و كنار جهان دستبه گريبان آن مىباشد هر يك مىتواند سرنخى باشد براى قابل قبول بودن قيام جهانى حضرت مهدى موعود و امكان آغاز آن با تجمع سيصد و سيزده نفر از عوامل (9) اصلى قيام از بلاد اسلامى و مناطق مختلف در مكه معظمه و رسيدن آمار اصحاب و تجمعكنندگان به ده هزار نفر يا كمى بيشتر كه در اين موقع از (10) مكه خارج مىشوند و آنگاه پيروزى حضرتش در رابطه با برقرارى عدل جهانى و نابودى حكومتهاى ظلم و كفر و استعمار و استبداد به حقيقت مىپيوندد و به نمايش عملى در مىآيد.
آرى قرآن مجيد با ايراد آيه شريفه: كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله. (11) خاطر نشان فرموده است كه چه بسيار گروه اندك كه به اذن الهى بر گروه فراوان و رقم چند صد برابر يا چند هزار برابر چيره و پيروز شدند و نمونههاى متعددش پيروزيهاى حيرتانگيز پيامبر گرامى اسلام بود با نيروهاى كم بر نيروهاى چند برابرى كفار و مشركين و بالاخره گسترش هر چه بيشتر اسلام و برچيده شدن بساط شرك و بتپرستى از صحنه حجاز و عربستان و بعدا ديگر مناطق و بلاد دور و نزديك به حجاز.
پی نوشت ها :
1. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص242، ح242; ص301، ح66; ص304، ح72;
ص307، ح80; ص321، ح26; ص338، ح113-116; ص361، ح129; ص372، ح164.
2. همان، ج1، ص218.
3. الكلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، ج1، ص533.
4. المجلسى، محمدباقر، همان، ج13، ص122.
5.«لاقطعن ايديكم و ارجلكممن خلاف و لاصلبنكم اجمعين»، سوره شعرا(26)، آيه49.
6. ر.ك: آيات 10 تا 68 سوره شعراء و تفسير نمونه، ج15، ص194-250 و ديگر تفاسير فارسى و عربى.
7. الشيخ الصدوق، محمدبن على بن الحسين، كمالالدين، ج2، ص48; الطبرسى، ابوعلى الفضل بن الحسن، اعلامالورى، ص407; الاربلى، كشفالغمة، ج3، ص364; المجلسى، محمدباقر، همان، ج52، ص322; الفيض الكاشانى، الوافى، ج2، ص113; الحر العاملى، محمدبن الحسن، اثباتالهداة، ج3، ص478.
8. ر.ك: شاملويى، حبيبالله، جغرافياى كامل جهان، ص717-718.
9. ر.ك: الصافى الگلپايگانى، لطفالله، منتخبالاثر، ص475-476.
10 النورى، حسين، كشفالاستار; الصافى الگلپايگانى، لطفالله، همان، ص466.
11. سوره بقره (2) ، آيه249.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}